3 پسر در مورد قرار و روابط در طول قرنطینه

قرار ملاقات و روابط همیشه آسان نیست. در طول یک بیماری همه گیر جهانی که همه را مجبور به داخل خانه کرده است؟ بله، این یک چیز اضافی است…سکسکه، بیایید آن را صدا کنیم. اینجا در (مجازی) SG HQ، می‌خواستیم بدانیم: آیا مردان مجرد قرار ملاقات می‌گذارند؟ آیا آنهایی که در روابط جدید یا طولانی مدت هستند با افراد مهم خود کنار می آیند یا اعصاب آخر یکدیگر را به هم می ریزند؟ بنابراین، ما با مردان در سراسر کشور تماس گرفتیم تا داستان آنها را در مورد وضعیت زندگی و روابط خود در دوران قرنطینه به دست آوریم.

در زیر، سه مرد در مورد قرار و روابط در طول قرنطینه:

روابط در دوران قرنطینه

“ما از حالت “زوج شاد و جدید” به سمت “زوج متاهل قدیمی” زوم کردیم.”

QS, 37 | نیویورک، در یک رابطه جدید

من در چند ماه گذشته با کسی قرار ملاقات داشتم و سرپناه سرجاش همه چیز را تسریع کرد. ما قبلا بودیم با یکدیگراما من به معنای واقعی کلمه فقط برای اولین بار او را دوست دخترم صدا زدم که در یک تماس کاری در اتاق نشیمن او بودم و او در اتاق خواب روی لپ تاپ خود بود و همکارم اشاره کرد که دیوار پشت من نیست. دیوار من.

خوب بود اما استرس زا هم بود بدیهی است که ما زمان بیشتری را با هم می گذرانیم، زیرا نمی توانیم بیرون برویم – یا کاری انجام دهیم. او بیشتر در خانه من می ماند. سپس، او برای یک یا دو روز به خانه می‌رود تا لباس‌های بیشتری بیاورد، یا فقط به ما اتاق تنفس بدهد.

از آنجایی که ما اساساً با هم زندگی می کنیم، باید این موارد رابطه سرعت پیچ و تاب را در زمان واقعی کشف کنیم.

به عنوان مثال، ما هنوز لباس های شسته شده را کشف نکرده ایم. یکشنبه در زیرزمین ساختمانم یکسری لباس شستم و بعد آوردم و همه را روی تخت انداختم. مدتی آنجا نشست، سپس آن را تا کرد. حالا باید آن را کنار بگذارم. ما به نوعی در مورد آن بحث کردیم، که باعث می‌شود احساس کنم از حالات «زوج‌های شاد و جدید» به سمت «زوج‌های متاهل قدیمی» زوم کرده‌ایم.

در مورد رابطه جنسی، منظورم این است که من یک آدم بدکار بوده ام. هیچ استراحتی وجود ندارد، می دانید؟ همش یه روزه همش همینطوره من را بیخود می کند احساس اضطراب می کنم. احساس بی حوصلگی می کنم. خسته من نمی دانم که من افسرده هستم. فکر نمی کنم ناراضی باشم. من فقط خیلی بی قرارم لعنتی

***

ازدواج و روابط در دوران قرنطینه

“…مثل یک کارگاه برای رابطه ما”

JC، 36 | سن دیگو، ازدواج با دوقلوهای 2 ساله

اوج و فرودهایی وجود دارد، مانند قبل، اما آنها در حال حاضر برجسته تر هستند. چون در خانه گیر کرده ایم و ساعت های اضافی کار می کنم و مراقبت از کودک نداریم، استرس واقعاً زیاد است.

بزرگترین تغییر برای ما این است که بفهمیم این زمانی است که باید به عقب برگردیم و نفس بکشیم و بفهمیم هر آنچه اکنون از سر می گذرانیم ابدی نیست. و این را بپذیرید و بفهمید که به ما به عنوان یک زوج ربطی ندارد.

اگر با هم دعوا کنیم، سریعتر حل می شود؟ کاملا. زیرا ما از منظر دیگری به مسائل نگاه می کنیم.

پسندیدن، جای تعجب نیست که ما استرس داریم این ربطی به احساس ما نسبت به یکدیگر ندارد. این صرفاً نتیجه استرس ناشی از موقعیتی است که در آن قرار داریم.

اما ما هرگز جنگجوی بزرگی نبوده‌ایم، یا وارد بحث‌های زیادی نشده‌ایم. در حال حاضر، ممکن است فقط به همدیگر ضربه بزنیم.

در مورد ساعات کاری من بحث جدی داشتیم، چون او از بدو تولد با دوقلوها در خانه می ماند و حالا من در خانه کار می کنم. بنابراین ما مجبور شدیم در مورد برخی موارد صحبت کنیم. من بیش از حد معمول در بشقاب خود دارم، و وقتی دو بچه دارید که برای جلب توجه شما با هم رقابت می کنند، کارایی در خانه دشوار است. میز من وسط خانه است. من همیشه در دسترس هستم

با وجود اینکه شبانه روز کار می کنم، استرس ناشی از انجام ندادن کار را احساس می کردم. گفتم: «باید بروم دفتر» و بلافاصله او شکست. که در واقع خوب بود، زیرا من متوجه نشدم که قرار است چنین واکنشی نسبت به او داشته باشد.

تا زمانی که شروع به گریه کرد، لزوماً احساس او را نمی پذیرفتم. و بعد من اینطور بودم اوه صبر کن.. این بدیهی است که به او هم مربوط می شود، نه فقط من.

آن مکالمه واقعاً سازنده بود. تصمیم گرفتیم میز من را به اتاق خواب ببریم و کمد او را به اتاق نشیمن. روز اول باید این کار را می‌کردیم. الان خیلی بهتر شده

مثل یک کارگاه برای رابطه ما بود. چگونه می توانیم سرمان را جمع کنیم و مشکل را حل کنیم؟

***

دوستیابی و روابط در دوران قرنطینه

“آیا من فقط به این دلیل که بدبخت، بی حوصله و در زادگاهم گیر افتاده ام، چیزهایی را انتخاب می کنم؟”

ناشناس، 30 | فیلادلفیا، در فکر جدایی از راه دور

بیایید با بخش سرگرم کننده شروع کنیم. من در زادگاهم گیر کرده ام، یک پادونک مرکزی پنسیلوانیا که در آن شلیک گلوله نشان دهنده خطر پیش رو نیست، اما به احتمال زیاد، تعدادی یوکل در حال قتل شانزدهمین بوقلمون هستند که جسدش روزی بر جبه آنها آویزان خواهد شد.

دلیل قرنطینه من در اینجا بی ربط است – خوب، خوب، من برای یک پیش نویس بیسبال فانتزی به خانه سفر کردم – اما این واقعیت که من اینجا هستم در داستان برجسته است.

قبل از ترک فیلادلفیا به سمت خانه، در مراحل ابتدایی صحبت با یک زن بودم. بیایید او را کری صدا کنیم. روی کاغذ، او یک شکارچی است – یک دانشجوی دکترای آیوی لیگ زیبا که به نظر می رسد خودکفا، رانده و مستقل باشد. ما بلافاصله با نمایش های واقعیت وحشتناک پیوند خوردیم (لیسانس، به طور مشخص). و من آن هیجان درونی را داشتم که در آغاز یک رابطه جدید دریافت می کنید.

این، باز هم، یک جزئیات مهم است، زیرا من مدت زیادی از یک رابطه سه ساله نگذشته ام. در حالی که قصد وارد شدن به جزئیات را ندارم، این یک جدایی بود که اساساً جهان بینی من را در هم شکست. او زنی بود که قرار بود با او ازدواج کنم و مطمئن بودم … درست تا زمانی که او ازدواج نکرد.

کری اولین تکانی بود که بعد از جدایی خوردم. و همه چیز شگفت انگیز شروع شد. ما دائماً پیامک می‌فرستادیم – او از جمله افرادی بود که از من می‌خواست در ابتدای بحران به جای بازگشت به تمدن، در سیبری بمانم – و پیامک در نهایت به FaceTime، Netflix Partying و غیره تبدیل شد. به سرعت احساس می‌کردیم که در یک رابطه بدون حتی آشنایی با هم

مشکل آشنایی در قرنطینه این است: تنها چیزی که دارید این است که با یکدیگر آشنا شوید. و کری و من مطلقاً هیچ شباهتی نداریم. وقتی اینجا نشسته‌ام و این را تایپ می‌کنم، تا آخر عمر نمی‌توانم به یک چیز فکر کنم که هر دو واقعاً از آن لذت می‌بریم:

من عاشق غذاهای تند هستم. او آن را تحقیر می کند.

او عاشق سوشی است. من فکر می کنم عجیب است که مردم ماهی خام می خورند.

او یک دانشمند است. به نظر من علم (هرچند مهم) به شدت کسل کننده است.

من عاشق کنسرت هستم او اولین کسی است که تا به حال با او در تعامل بوده ام که از آنها متنفر است.

من هنوز واقعاً نمی دانم چه چیزی برای او خنده دار است. او فکر کرد دهان بزرگ “عجیب” بود – کلمه ای که او مرتباً برای نادیده گرفتن چیزهایی که دیگران (از جمله خودم) خنده دار می دانند استفاده می کند.

میتونستم ادامه بدم به طور جدی. لیست بی پایان است. اما نکته را متوجه شدید.

اینجاست که «تضادها جذب می‌کنند» مردم را به صدا در می‌آورند، و من با مهربانی می‌خواهم به آنها بگویم که ساکت شوند. اشتراکات در روابط مهم هستند – به خصوص با افزایش سن (من به تازگی 30 ساله شده ام) عمیقاً در بزرگسالی. سابقم بهترین دوستی بود که تا به حال داشتم. این واقعیت که ما می‌توانستیم هر کاری انجام دهیم، فقط ما دو نفر، و آن را از آن خود کنیم، بهترین جنبه آن رابطه (و دردناک‌ترین جنبه از دست دادن آن) بود.

با توجه به تفاوت در تیپ های شخصیتی ما، این تفاوت ها حتی آشکارتر بود.

من، به طور کلی، برای تجربیات جدید آماده هستم. وقتی با کسی قرار می گذارم و او یک فعالیت / برنامه تلویزیونی / فیلم / و غیره را پیشنهاد می کند. آنها فکر می کنند خوب یا سرگرم کننده خواهد بود، من آن را امتحان می کنم – حتی اگر چیزی باشد که فکر می کنم شبیه کندن پوست صورتم با رنده پنیر باشد. من این احترام را می کنم زیرا 1) ما با هم قرار می گذاریم و من باید به شما علاقه مند باشم و 2) کسی که لعنتی می داند، ممکن است من یک احمق غول پیکر باشم، و این ممکن است عالی باشد.

کری این سطح از باز بودن را ندارد. من به سرعت شروع کردم به تنظیم ذهنی پیشنهادهای “م” برای چیزهایی که در کوچه او وجود دارد، بنابراین مجبور نیستم یک ساعت وقت صرف فهرست کردن 46 فیلم بالقوه برای شب کنم. پیشنهادات او تنظیم نشده اند و حدود 14 درصد نرخ بازدید دارند. آخرین باری که ما در NetflixParty یک فیلم ساختیم، من تمام وقت را صرف انجام یک بازی ویدیویی و چند وظیفه‌ای کردم.

اوه درسته سکس خیلی وقت است که آن را نداشتم که تقریباً فراموش کردم وجود دارد.

صحبت‌های کری و من در مورد سکس صریح و آشکار آغاز شد – هی، چیز خوبی است! – اما دیگر وجود نداشتند. هیچ نکته ای ندارد. او کاملاً به سکس / فیس تایم و غیره بسته است. یک غیر شروع کننده کامل برای او. من به آن به عنوان یک تصمیم شخصی احترام می گذارم و خطراتی را که زنان (به مراتب بیشتر از مردان) در این موقعیت ها متحمل می شوند، درک می کنم.

گفته می‌شود، اگر بگویم ناامید نشده‌ام، دروغ می‌گویم، با توجه به این واقعیت که احتمالاً چندین ماه دیگر می‌گذرد تا همدیگر را ببینیم. خیلی خوب است که سطحی از تیتراژ را احساس کنید که مستلزم رفتن به یک پرخوری 17 صفحه ای PornHub نباشد.

اکنون که چندین پاراگراف را در مورد رابطه ای به ظاهر محکوم به شکست صرف کرده ام، اجازه دهید این معضل را مطرح کنم: آیا اگر در قرنطینه نبودیم متوجه این چیزها می شدم؟ آیا شیمی فیزیک ما آنقدر قوی بود که این مسائل جزئی به نظر برسند – یا اصلاً مسائل نباشند؟ آیا با مقایسه این زن با سابقم بی انصافی می کنم؟ آیا من فقط به دلیل بدبختی، بی حوصلگی و گیر افتادن در زادگاهم چیزهایی را انتخاب می کنم؟

و اگر غریزه من درست باشد، چگونه می توانم به کری بگویم که دیگر نباید صحبت کنیم؟ پیامدهای بحث «فرق» در اینجا بیش از حد معمول ناخوشایند است. هیچ راه «آسانی» برای ناامید کردن او وجود ندارد. او می داند که من فردی رابطه محور و تک همسر هستم. و او می‌داند که من تصمیم نمی‌گیرم که همه چیز را با او تمام کنم، زیرا کسی را سازگارتر یافتم. تنها افرادی که هر روز می بینم مادر و پدربزرگم هستند. مگر اینکه بخواهم سوار بامبل شوم و با دختری از کلاس ششم مدرسه ام که بوی بدی می داد هماهنگ کنم، گزینه های اینجا وجود ندارند.

قطع رابطه با کری اساساً مستلزم این است که بگویم «ترجیح می‌دهم یک قرنطینه نامعلوم، بدون جنسیت و بدبختی را به تنهایی بگذرانم تا آن را با تو بگذرانم». مهم نیست که چگونه آن را بیان کنم، این مفهوم است. از آنجایی که من متوجه شده ام که ما بسیار متفاوت هستیم، او همچنین واقعاً فردی مهربان و دلسوز است. هیچ چیز “اشتباهی” با او وجود ندارد. او فقط ممکن است برای من مناسب نباشد.

همه اینها حتی بدون اشاره به تأثیر خودخواهانه است. او ممکن است کسی نباشد، اما فردی است که باید با فروپاشی دنیا زمان را با او سپری کرد. آیا این که در جدا شدن از آن وابستگی مردد باشم از من آدم بدی می سازد؟ اینکه واقعاً نمی خواهم به خلأ بی پایان و نامشخص نگاه کنم و بدانم چیزی در انتظار من نیست؟ احتمالا این کار را می کند.

بهترین بخش پایان دادن به یک رابطه، مهم نیست چقدر دردناک است، این است که بدانید شخص دیگری آنجاست. که در نهایت دوباره آن لرزش را احساس خواهید کرد – حتی اگر در لحظه آن را نبینید.

پایان دادن به روابط در قرنطینه یعنی خود را به هیچ چیز متعهد نسازی. بدون تکان. هیچ ایده ای از زمان بازگشت آنها وجود ندارد. یا وقتی آنها بتوانند برگردند دنیا چگونه خواهد بود.

آیکون های چت

راهنمای رابطه #SGapproved را بیشتر بخوانید