تابستان گذشته، یک کیف پول جدید خریدم (Comme des Garçons مشکی؛ خیلی دوست داشتنی است). بعد از مغازه بیرون رفتم و اشک ریختم. این دو رویداد، متأسفانه، بی ارتباط نبودند.
اگر از خرج کردن پول برای خود احساس گناه می کنید، بدانید که تنها نیستید.
می دانم که من هم نمی توانم آن را درست کنم، اما در رفاقت باید آرامشی وجود داشته باشد… درست است؟
از زمانی که به یاد دارم، “در مورد پول عجیب و غریب” بودم. من در خرج کردن آن برای خودم وحشتناک هستم. بدترین. هر دعوتنامه سفر دخترانه و هر تکه لباسی که برای تحسین کردن در یک فروشگاه برمیدارم، میپرسم: «آیا باید بروم؟» و “آیا من واقعا به این نیاز دارم؟”
بیشتر از آنچه که بخواهم اعتراف کنم، ترکیبی از محاسبات عینی و کاملاً ذهنی را انجام میدهم تا فقط روی یک «نه» مأیوس کننده بیفتم، و دعوت را رد میکنم، یا کالا را دوباره روی قفسه میگذارم و به آرامی دور میشوم. با آهنگ غمگین ترومبون چارلی براون که در سرم پخش می شود.
مهم نیست چرا، و من قطعاً با سرزنش والدینم به خاطر رفتارهای عجیب و غریب کمتر دوست داشتنی ام کار کرده ام، بنابراین حتی به شما نمی گویم کدام یک تقریبا با یک پیتزافروشی تماس گرفت تا از تحویلدهنده بخواهد که با تعویض کالا برگردد، یک SG 10 ساله که پس از تعویض کالا و پرداخت پول درخواست نکرده بود (تقریباً 5 دلار) و با وجود اینکه یکی از آنها روی اقلامی مانند یخچال شراب ریخته بود. پدر و مادر من تقریبا هرگز شراب نمی نوشند.
منظورم این است که عشق به، اما متوجه شده ام که نمی توانم به راحتی از دفاعی که «پدر و مادرم مرا خراب کردند» استفاده کنم.
و بنابراین من باید مالک آن باشم وقتی پای پول به میان می آید من به سادگی یک آدم دیوانه هستم. کسی که به اشتباه معتقد است هر لحظه می تواند خود را بی پول و تنها بیابد. این یکی از دلایلی است که من با مرد بی خانمانی دائما مست و لهستانی مودب رفتار می کنم که در بلوک من در محافظت از سایبان جعبه اهدای سرقفلی زندگی می کند – نمی دانم که آیا ممکن است روزی ما همسایه های نزدیک تری نباشیم و آن را پیدا کنیم. عاقلانه است که ما به این ترتیب.
احمقانه است، البته. من (به هر حال از نظر مالی) خوب هستم و همینطور ادامه خواهم داد. جهنم، اگر آموزه های راز که من گاهی مخفیانه به آنها گوش میدهم که باورشان میشود، بهتر از این هم میشوم اگر از ترس اینکه ممکن است دائماً خراب شوم دست بردارم.
اما در حال حاضر، خرج کردن پول برای خودم همچنان دشوار است.
همانطور که از نظر فیزیکی، احساسی، عرق کردن در خریدهای بیشتر از پنجاه دلار دشوار است.
اکنون، به وضوح میتوانم ستون «اعتبارات» و ستون «بدهی» صورتحساب آنلاین خود را ببینم، و آنقدر باهوش هستم که اجازه ندهم این دو عدد به هم نزدیک شوند. بنابراین این یک ترس واقعی نیست، بلکه بیشتر یک مانع عاطفی برای خرج کردن پول است. اینجا نیست که دلیلش را هش کنیم – آیا فکر می کنم لیاقتش را ندارم؟ آیا من واقعا نگران این هستم که یک خدمتکار پیر باشم که باید خودش را تامین کند؟
دلیلش هر چه بود، آن روز پس از اینکه کیف پولی را که مدتها میخواستم و حتی برای مدت طولانیتری به آن نیاز داشتم، از Comme des Garcons خارج شدم، با قدرت کامل ظاهر شد.
اما موضوع اینجاست. کیف پول جدیدی نداشتم بیش از شش سال. چیزی که من تمام آن مدت استفاده می کردم توسط دوست پسر دانشگاهم به من داده شد. به معنای واقعی کلمه در درزها از هم جدا می شد. من به یک کیف پول جدید نیاز داشتم. من یکی را میخواستم که اگر به آن برسد، شش سال دیگر دوام بیاورد، و میتوانستم برای خودم یک کاردستی با کیفیت بخرم.
فراتر از آن، من به شما می گویم بچه ها همیشه برای سرمایه گذاری در قطعات با کیفیت که در آن می توانید، بخصوص با وسایل چرمی چگونه می توانم از توصیه های خودم استفاده نکنم؟
و من این کیف پول را دوست داشتم. من آن را دوست دارم! در زمان حال! اما همچنان با کیسه خرید در دست و اشک از چشمانم بیرون رفتم. پس از توقف در مسیر من و به خودم گفتن تمام موارد بالا – با صدای بلند، “تو دیوانه می شوی، مگان. شما سزاوار این کیف پول هستید! شما می توانید این کیف پول را بخرید! شما عاشق این کیف پول هستید!» – حالم خوب بود و حتی احساس کردم از خرید جدیدم لذت می برم.
اکنون، من عاشق بیرون کشیدن آن از کیفم، تحسین سطوح صاف و فقدان هر گونه نخ شلی که آن را به آرامی از هم جدا می کند، هستم. آی تی بود یک خرید خوب من انجام داد سزاوار آن. من میتوانست استطاعت آن من صبح بهتر شدن برای خرج کردن پول برای خودم فقط کند است.
به من بگو:
چقدر برای خودت پول خرج می کنی؟
در ابتدا در ژوئن 2015 منتشر شد